برندینگ،برند فروشی،چگونه با آرامش و شادی زندگی کنیم؟





شادی مهم است و شاید در آخر روز، همه ما به دنبال شادی و آرامش باشیم. همه دوست دارند شاد باشند و بتوانند از زندگی لذت ببرند اما بر سر راهشان موانع بسیاری وجود دارد که اجازه نمی‌دهد شاد باشند. بعضی‌ها شاد بودن را به‌سلامتی خود گره می‌زنند، بعضی‌ها به مقدار موجودی حسابشان و بعضی‌های دیگر به شغل مطلوب یا وضعیت بدنی، اما بسیاری از افراد با وضع بدنی خوب، حساب بانکی مملو از پول و شغل استثنایی را می‌بینیم که واقعاً شاد نیستند و از وضع خود لذت نمی‌برند.
البته این سخنان به این معنی نیست که داشتن موارد بالا نمی‌تواند منجر به خوشحالی و شادی شود و اساساً افرادی که فاقد درآمد کافی، شغل عالی و … هستند شادتر از بقیه‌اند، به‌هیچ‌وجه، بحث اساسی این است که شاد بودن مفهومی درونی است و باید از درون به دنبال آن گشت.
ایران مدیر در این مقاله به شما کمک می‌کند تا به‌دور از درگیر شدن در مفاهیم پیچیده و عجیب‌وغریب عرفانی و کیهانی یا مطالب غیرعملی و انتزاعی، با برخی از باورهای ایجادکننده شادی آشنا شوید.

تعریف شادی

فیلسوفان، روانشناسان و حتی اقتصاددانان مدت‌هاست که به دنبال تعریف شادی هستند. شادی، بیش از آنکه داشتن روحیه مثبت باشد، وضعیت رفاهی است که زندگی خوب را شامل می‌شود، زندگی با احساس معنادار و رضایت عمیق.
احساس شادی باعث ایجاد احساس سلامتی می‌شود. یک تحقیق نیز نشان می‌دهد که شادی می‌تواند سلامت جسمی شما را بهبود ببخشد. به نظر می‌رسد که داشتن احساس مثبت باعث تحقق سلامت قلب و عروق، سیستم ایمنی بدن، میزان التهاب و فشار خون می‌شود. شادی حتی با طول عمر بیشتر و همچنین کیفیت بالاتر زندگی و رفاه مرتبط بوده است.

نشانه‌های فرد شاد و خوشحال

فرد خوشحال کالاهای مادی و یا تعطیلات لوکس دوست ندارد. این شخص با لذت‌های ساده زندگی، نشستن در زیر درخت، لذت بردن از یک فنجان چای شاد است. در زیر نشانه‌های شادترین افراد را بیان کردیم.

    • احساس حق نمی‌کنند و انتظارات کمتری دارند
    • کینه‌ای نیستند
    • برای یادگیری چیزهای جدید مشتاق هستند
    • از فروتنی و صبر بالایی برخوردار هستند
    • دلخوری‌های کوچک را ثبت نمی‌کنند
    • دیروز و فردا عصبانی نمی‌شوند
    • از خود مراقبت می‌کنند
    • لبخند می‌زنند و به راحتی می‌خندند
    • با جریان جلو می‌روند
    • بازی نمی‌کنند
    • شفقت عملی دارند
    • قربانی نیستند ( دیگران را مقصر نمی‌دانند)
    • همیشه سپاسگزار هستند
    • دارای یک روابط سالم هستند و از آن لذت می‌برند
    • بامعنا و باهدف زندگی می‌کنند
معمولاً افراد در زندگی خود الگوهایی دارند که بر اساس آن‌ها فکر می‌کنند و زندگی خود را شکل می‌دهند. معمولاً این الگوها به‌صورت ناخودآگاه هستند و افراد به‌قدری با آن‌ها خو گرفته‌اند که نمی‌توانند وجود آن‌ها را ببینند. برای درک بهتر الگوها و نقش آن‌ها در ایجاد شادی، بیایید نگاهی به ذهن و کارکرد آن بیندازیم.
وقتی راه می‌روید، آیا به هر گامی که برمی‌دارید فکر می‌کنید؟ هنگام جویدن آدامس، آیا اساساً به جویدن آدامس و اینکه آدامس در دهان شما در چه موقعیتی قرار دارد، ذره‌ای فکر می‌کنید؟ درنهایت در زمان خواب، آیا بر روی دم و بازدم خود در خواب تمرکز می‌کنید؟ به‌احتمال‌زیاد پاسخ شما خیر است.
شما تمامی موارد بالا را با ذهن ناهشیار خود انجام می‌دهید و از ذهن هوشیار خود کمک نمی‌گیرید. روانشناسان دراین‌باره می‌گویند که ذهن همچون کوه یخی است که تنها بخش کوچکی از آن را می‌بینیم و مابقی آن در زیرآب قرار دارد و ما قادر به دیدن آن نیستیم همین بخش نامشهود هست که خوشحالی و شادی ما را مشخص می‌کند و زندگی و دستاوردهای ما را تعیین می‌کند.

آیا تا به حال با افرادی روبه‌رو شده‌اید که همیشه دیرشان شده؟ یا با افرادی که همیشه سرماخورده‌اند و در بستر بیماری افتاده‌اند؟ افراد بدشانس، افرادی که بسیار تلاش می‌کنند اما در دقیقه نود، اتفاقی غیرمنتظره و عجیب برایشان می‌افتد و شکست می‌خورند؟
معمولاً این افراد به سبب برنامه درونی که در ذهن ناهشیارشان تنظیم‌شده است، محکوم‌ به فعالیت و عمل طبق الگویی مشخص هستند. الگویی که درنهایت آن‌ها را از شاد بودن جدا می‌کند. برای مثال فردی که همیشه دیر به مصاحبه‌های شغلی می‌رسد و نمی‌تواند برای مصاحبه شغلی، به‌موقع حاضر شود، ممکن است زمانی نهایت تلاش خود را کند تا یک ساعت زودتر به محل مصاحبه شغلی برسد اما به شکل عجیبی، با مشکل دیگر روبه‌رو می‌شود که به‌کلی زمان‌بندی وی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

الگوهای برجسته‌ای که شادی را از شما می‌ربایند

الگوهایی که افراد را از خوشحالی و شادی دور می‌کنند، می‌توانند اشکال مختلفی داشته باشند اما برجسته‌ترین الگوها، عبارت‌اند از:

الگوهای داستانی

معمولاً این افراد هر موقع که شما را می‌بینند داستان طویلی از پیشامدها و حوادثی دارند که در زندگی و در مدت زمان کوتاهی که آن‌ها را ندیده‌اید، برایشان اتفاق افتاده است. کافی است که شما اشتباه مرگبار خود را مرتکب شوید و از آن‌ها سؤال کنید که «حالتان چطور است؟» همیشه داستانی برای بدبخت بودن و شاد نبودن وجود دارد. از سوختن غذا و آتش گرفتن خانه گرفته تا مردن گربه خانگی‌شان و … . افرادی که درون الگوهای داستانی برای بدبخت بودن افتاده‌اند، می‌توانند تا ابد برای شما از موارد عجیب‌وغریبی که برایشان اتفاق افتاده سخن بگویند.
هرزمانی که زندگی اندکی حالت طبیعی به خود بگیرد، ذهن ناخودآگاه می‌گوید: صبر کن، به نظر نمی‌رسد که این میزان خوشحالی عادی باشد و خیلی زود داستانی دیگر رخ می‌دهد که آرامش ایجادشده فرد را از بین می‌برد و روز از نو روزی از نو.
در مورد اینکه چگونه می‌توان بر این الگوها فائق آمد اندکی دیگر توضیح می‌دهیم، اما اجازه دهید به الگوهای دیگر هم اشاره ‌کنیم.

الگوی تصادف

بسیاری از افراد استعداد عجیبی برای درگیر شدن در اتفاقات و حوادث دارند. تصادف با خودرو، تصادف با موتورسیکلت، برق‌گرفتگی و … . معمولاً این اتفاقات با نوع خودرو و زمان حادثه، رابطه نزدیکی دارند. هر وقت که فرد خودرویی نو سوار است، احتمال تصادف وی افزایش می‌یابد. هر زمانی که وی شادتر است، احتمال ایجاد حادثه برای وی بیشتر است.
به خاطر همین است که جمله شادی به ما نیامده، بعد از هر بار حادثه و تصادف از زبان این افراد شنیده می‌شود.

الگوی بیماری

افراد با الگوی بیماری، معمولاً در اکثر مواقع بیمار هستند، سالی چند بار سرما می‌خورند. اگر برای آن‌ها موقعیت شغلی خوبی ایجاد می‌شود، یک بیماری عجیب‌وغریب به وجود می‌آید و آن‌ها را در همان سطوح پیشین موفقیت و شادی نگه می‌دارد و اجازه نمی‌دهد رشد کنند. برخی از افراد هر شنبه، هنگام شروع کار، با سردرد، سرگیجه و مشکلاتی ازاین‌دست به سرکار خود می‌روند که البته نتیجه چندان شادی‌بخش نخواهد بود.

الگوی ورشکستگی

معمولاً افراد با الگوی ورشکستگی اگر به طلا هم‌ دست بزنند، بعد از مدتی تبدیل به خاکستر می‌شود. مهم نیست که در کدام بازار و در چه شرایط اقتصادی باشد، این افراد همیشه ورشکسته هستند و به خاطر همین الگو شاد نیستند.
معمولاً در اکثر مواقع، این افراد نمی‌دانند واقعاً چه اتفاقی افتاده است و چرا و چگونه ورشکست شده‌اند. آن‌ها معمولاً شرایط اقتصادی، سیاست‌های دولت و کم بودن درآمدشان را علت می‌دانند، اما اگر درآمد این افراد نیز دو برابر شود، بازهم گره‌ای از کار آنان باز نمی‌شود و آن‌ها همچنان ورشکسته هستند و روی شادی را نخواهند دید.

الگوی تغییر شغل

افراد درگیر در این الگو، هیچ‌وقت از شغل فعلی خویش راضی نیستند و همواره دلایل یکسانی برای خروج از کار خویش دارند. معمولاً به رزومه کاری این افراد که نگاه کنید، مدت‌زمان یکسان، برای مثال دو سال، در یک شغل بوده‌اند و سپس آن شغل را به دلایلی ترک کرده‌اند. مجدداً شغلی دیگر گرفته‌اند و این الگو بازهم تکرار شده است. دلایل هم معمولاً مشخص و معین است: شغل یادگیری نداشت، رئیس ما فرد خوبی نبود و…
افراد درگیر در الگوی تغییر شغل، هیچ‌گاه نمی‌توانند از شغل خود به‌عنوان یک منبع شادی لذت ببرند و بنابراین همیشه مست و خسته و نگران هستند. این افراد در جست‌وجوی شغلی هستند که اساساً وجود خارجی ندارد.

الگوی، دیگران همیشه حق مرا می‌خورند

همان‌طور که از نام این الگو برمی‌آید، افراد درگیر در این الگو همواره قربانی خشونت‌های دیگران هستند. دیگرانی که بسیار ظالم و بی‌رحم بوده‌اند و همچون جلادانی، حق‌وحقوق آن‌ها را پایمال کرده‌اند. از قرارگیری در رابطه‌ای یک‌طرفه و آشنایی با افراد ناجور گرفته تا شراکت مالی و … . معمولاً افراد درگیر در این الگو همیشه قربانی دیگران هستند.
شاید بتوان گفت که افراد فوق‌الذکر قربانی بودن را آموخته‌اند و آن را به‌صورت غیرارادی دنبال می‌کنند.

تغییر الگوها

شما می‌توانید یک‌لحظه به خود و شرایط فعلی خود نگاه کنید و الگوهای درونی خویش را، چه خوب و چه بد تشخیص دهید. الگوهایی که شادی و آرامش در زندگی شما را می‌ربایند و ابداً ربطی به محیط بیرونی شما ندارند.
احتمالاً با خواندن الگوهای بالا، مصادیقی از این الگوها را در خود و افراد دوروبرتان یافته باشید و در تمام طول خواندن مقاله، به این سؤال فکر کنید که چگونه می‌توانید الگوی خود را تغییر دهید و الگویی مثبت را ایجاد کنید که منجر به ایجاد موفقیت و شادی برای شما گردد. پاسخ شما این است:

تغییر الگوهای درونی ما هیچ‌وقت کار ساده‌ای نبوده است و قرار هم نیست که با خواندن یک مقاله بتوانید این کار را انجام دهید؛ اما باید توجه داشته باشید که تغییر الگوی درونی، در عین دشوار بودن، کاری به‌شدت لازم و ضروری است. یک نکته بسیار مهم را باید به یاد داشته باشیدT هرزمانی که شما به دنبال ایجاد تغییر در خود و الگوهای درونی خویش هستید، موانع نیز به شکل عجیب و غیرقابل‌باوری نمایان می‌شوند و سد راه شما قرار می‌گیرند. البته من این موانع را نشانه‌هایی می‌دانم که به ما خاطرنشان می‌کند که در مسیر تغییر قرار گرفته‌ایم.
برای مثال هرکس که تجربه رژیم گرفتن و لاغر شدن را داشته است، می‌داند که به‌محض نیت کردن برای گرفتن رژیم، به‌احتمال‌زیاد به مهمانی دعوت می‌شود که مقادیر زیاد خوراکی خوشمزه و چاق‌کننده، به وی تعارف می‌شود. هفته بعدی، جلسه فارغ‌التحصیلی دوستتان و جشن بعدازآن پیش می‌آید و همین‌طور این موانع تکرار می‌شوند.
یا برای مثال، فرض کنید شما تصمیم می‌گیرید که کمتر خرج کنید و بیش‌تر پس‌انداز نمایید؛ بنابراین دیگر در بیرون غذا نمی‌خورید و سعی می‌کنید غذای خود را در خانه صرف نمایید. در همین حین لب تاب شما دچار مشکل می‌شود و تمامی مقادیر پس‌انداز شده را صرف خود می‌کند. راه‌حل این قضایا پذیرش این اصل است که:
تمامی تغییرات در این دنیا با مقاومت روبرو می‌شوند و ما می‌توانیم از این مقاومت‌ها به‌عنوان نشانی که درست بودن مسیر تغییر را به ما نشان می‌دهند استفاده کنیم یا خیلی ساده ناامید شویم.

الگوها را چگونه می‌توان تغییر داد

برای شاد بودن، بعدازآنکه الگوهای غالب خود را شناختیم و دانستیم که تغییر همراه با درد و مقاومت خواهد بود باید به همان شکل که الگوهای سابقمان شکل‌گرفته‌اند، الگوهای جدیدی برای خود ایجاد کنیم.
الگوهای ما از کودکی و با توجه به محیطی که در آن رشد کرده‌ایم شکل می‌گیرند. این محیط شامل پدر و مادر و اطرافیانی است که از بدو تولد دوروبر کودک بوده‌اند و بر او تأثیر گذاشته‌اند. برای مثال کودکی که والدین وی، بعد از هر بار گریه کردن به او غذا داده‌اند تا آرام شود، به‌احتمال‌زیاد در بزرگ‌سالی یاد می‌گیرد تا در مواجه با احساسات بد و ناخواسته‌، به‌جای استفاده از مهارت‌های زندگی سالم، خیلی آسان به غذا پناه ببرد و از همین رو چاق شود.
بر همین مبنا افرادی که به دنبال تغییر الگوهای خویش هستند باید دوروبر خود را پر از افراد و کتاب‌های مثبت و امیدبخش کنند و از درون، مورد زیر را اصلاح نمایند.

خودانگاره

آیا تابه‌حال به این نکته توجه کرده‌اید زمانی که حس خوبی به خود دارید، مابقی افراد نیز به شما همین حس را دارند؟ آیا اینکه چگونه دنیای شما و محیط شما تغییر می‌کند، متعجب نمی‌شوید؟
جهان انعکاسی از فکر و اندیشه ما است. همان‌طور که مولانا در دفتر دوم مثنوی می‌فرماید:
ای برادر تو همان اندیشه‌ای؛ مابقی خود استخوان و ریشه‌ای
گر کنی اندیشۀ گل، گلشنی؛ ور بود خاری، تو هیمۀ گلخنی
به عبارتی حقیقت انسان جز ذهن انسان و آنچه بدان می‌اندیشد نیست و بر همین مبنا است که خودانگاره شما تا این حد اهمیت دارد.
خودانگاره به برداشتی که شما از خودتان دارید، گفته می‌شود. بسیاری از افراد برداشتی محدود و توام با خطا از خود دارند و بر همین مبنا هیچ‌گاه نمی‌توانند به شادی حقیقی دست یابند. خودانگاره شما تعیین‌کننده نهایی موارد زیر است:
• چه میزان دنیا را دوست داریم و تا چه اندازه از زیستن در آن احساس آرامش و شادی می‌نماییم.
• دقیقاً در زندگی خود به چه دستاوردهایی نائل می‌شویم؟
ما همان چیزی هستیم که اعتقاد داریم هستیم. از همین رو، دکتر ماکسول مالتز، نویسنده کتاب سایبرنتیک روان، می‌گوید: هدف هر نوع روان‌درمانی می‌بایست بهبود خودانگاره فرد باشد. یکی از اولین گام‌ها برای بهبود خودانگاره خود، تقویت عزت نفس هست. هرزمانی که عزت‌نفس شما بهبود یابد، خودانگاره شما هم بهبود می‌یابد و از همین رهگذر تمامی الگوهای نادرست و برهم زننده شادی و خوشبختی، متزلزل می‌شوند.

چگونه شاد باشید

محققان دریافتند که دستیابی به خوشبختی و شادی به طور معمول شامل موارد ناراحتی قابل توجهی است. آرایش ژنتیکی، شرایط زندگی، دستاوردها، وضعیت تأهل، روابط اجتماعی، حتی همسایگان شما – همگی بر شاد شدن شما تأثیر می‌گذارند. بنابراین روش‌های فردی تفکر و ابراز احساسات را انجام دهید زیرا تحقیقات نشان می‌دهد که بیشتر خوشبختی و شادی تحت کنترل خود شخص است.
غرق شدن منظم در لذت‌های کوچک، جذب شدن در فعالیت‌های چالش‌برانگیز، تعیین اهداف و رسیدن به آن، حفظ روابط نزدیک اجتماعی و یافتن هدف فراتر از خود، همگی رضایت از زندگی را افزایش می‌دهد. شادی به خودی خود به وجود نمی‌آید بلکه با همین موضوعات جزئی گفته شده و پیگیری واقعی آن‌ها حاصل می‌شود.

چگونه می‌توانیم مغز خود را برای شادتر شدن آموزش دهیم؟

محقق شاون آنچ (Shawn Anchor) استدلال می‌کند که با تلاش مداوم برای بهتر شدن، ما واقعاً مغزمان را مسدود می‌کنیم و باعث بهبودی آن نمی‌شویم، به ویژه در بهبود وضعیت شادی. او می‌گوید که تنها ۲۵ درصد از موفقیت شغلی مبتنی بر ضریب هوشی است. بقیه براساس فرصتی برای شاد بودن است.
متأسفانه ما همیشه برعکس شعار می‌دهیم: «اگر سخت‌تر کار کنم، موفق‌تر خواهم شد و اگر موفق‌تر باشم، شادتر خواهم شد.» همه ما این کار را انجام می‌دهیم، خواه در زندگی، کار، فرزندپروری و یا مدرسه، ما بر پیشرفت بهتر متمرکز می‌شویم و فرض می‌کنیم که اگر در انجام کاری بهتر هستیم، می‌توانیم احساس بهتری داشته باشیم.
شاون آنچ (Shawn Anchor) می‌گوید: مغز ما به روش مخالف عمل می‌کند. با مثبت بودن، ۷۵ درصد پتانسیل مغزی فعال می‌شود. یعنی مغز شما، در حالت مثبت و شادی، عملکردی به مراتب بهتر از زمانی که در منفی، خنثی یا تحت فشار قرار دارد انجام می‌دهد. هوش، خلاقیت و سطح انرژی شما بالا می‌رود.
شاون آنچ (Shawn Anchor) ادعا می‌کند که تنها با دو دقیقه در روز و به مدت ۲۱ روز می‌توانید مغز خود را به عقب برگردانید تا خوش‌بینانه‌تر و با موفقیت‌تر عمل کنید.
برنامه ۲۱ روزه برای بازپس‌گیری مغز شما برای شادی ماندگار. هر روز:
• سه موردی را که از آن‌ها سپاسگزار هستید بنویسید
• حداقل یک اتفاق خوب را که در آن روز رخ داده است مرور کنید
• ورزش کنید
• مدیتیشن کنید
• کارهای مهربانی یا عمدی از مهربانی انجام دهید.
این تمرین ۲۱ روزه مغز شما را در انتها به حالت مثبت و ماندگاری شکل می‌دهد و در نتیجه منجر به موفقیت قابل اندازه‌گیری در زندگی و کار می‌شود.

09128307939 09177755652 09391931323


مطالب مشابه


فروش برند

فروش برند MOONSHAINE
فروش برند مواد غذایی CANVA
برند پینادو | فروش برند آماده مواد غذایی
فروش برند خوش رخ
معرفی چند برند مواد غذایی آماده فروش
فروش برند دوگتا
فروش برند آماده جرمیل JERMIL
فروش برند بگ رکس Begrex
فروش برند شاهو
فروش برند فومنتو fomento
2018-2020 © تمامی حقوق این وب‌سایت برای میهن برند محفوظ است.
انصراف
جهت دریافت برند های آماده