فروش برند تجاری/هوش هیجانی (EQ) خود را بشناسید و با عمل به آن متفاوت باشید







هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی مخصوص چه کسانی است؟ آیا می‌خواهید در کار و زندگی شخصی خود مؤثرتر باشید؟ آیا می‌خواهید دلیل احساسات خود را متوجه شوید؟ آیا می‌خواهید به جای اینکه فقط به همان شکل قدیمی واکنش نشان دهید به‌طور آگاهانه احساسات خود را درک کنید و در مسیر توسعه فردی واکنش نشان‌دهید؟
آیا مایل هستید که دوستان بیشتری داشته باشید یا این امکان را داشته باشید که با دوستانی که الان دارید نزدیک‌تر و صمیمی‌تر و راحت‌تر باشید؟ آیا می‌خواهید شاهد پیشرفت خود به سمت اهداف کوتاه‌مدت و بلند‌مدتتان باشید و بیشتر انگیزه پیدا کنید؟ پس شما عاشق کاوش در دنیای هوش هیجانی هستید.
یک خبر خوب اینکه با کشف رمز و رازهای هوش هیجانی می‌توانیم همۀ آنچه که می‌خواهیم را به دست بیاوریم چرا که به خوبی می‌توانیم استرس را در زندگی شخصی وشغلی خود مدیریت کنیم و ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کنیم. در واقع هوش هیجانی به ما این مهارت را می‌دهد که تسلط کافی در «چگونگی» ابراز احساسات خود را در خانواده، محل کار و دانشگاه و جامعه داشته باشم و به درستی احساسات خود را ابراز کنیم که خوب شنیده شویم و حتی خوب بشنویم و در شرایط مختلف بتوانیم افراد را خوب درک کنیم و یا حتی تشویق کنیم. دراین مقاله  ایران مدیر با این هوش بیشتر آشنا می‌شویم.

معرفی یک هوش کاربردی برای مدیران پر‌کار

حتماً شما هم به این سؤال فکر کرده‌اید که راز خوشبختی و احساس رضایت انسان چیست؟ خیلی از اندیشمندان هم مثل شما از زمان باستان به این سؤال اساسی و مهم پرداخته‌اند ولی به نتیجۀ رضایت‌بخشی نرسیدند! اما خوشبختانه با پیشرفت روز‌افزون علم روانشناسی که به‌طور دقیق و سیستماتیک انسان را بررسی می‌کند، به این سؤال پاسخ داده شده است.
برای معرفی مؤثر مبحث هوش هیجانی، لازم است تا کمی دربارۀ احساسات و آنچه هستند صحبت کنیم. بهتر است بگوییم احساسات مربوط به چیزی است که ما لمس می‌کنیم؛ نه فقط چیزی که با انگشتان، پوست، چشم، گوش، گیرنده های چشایی و اعصاب بویایی خود لمس می‌کنیم؛ احساسات فراتر از این‌ها هستند و علاوه بر این مربوط به چیزی می‌شوند که با تصوراتمان لمس می‌کنیم؛
مثلاً وقتی که از یک صدای بلند وحشت می‌کنیم و می‌ترسیم و یا وقتی که یک کار را حرفه ای انجام می‌دهیم و از طرف مدیرمان تشویق می‌شویم و احساس غرور می‌کنیم. پس احساسات همان چیزی هستند که ما را به حرکت در می‌آورند و به ما انگیزه می‌دهند. هر سه این کلمات، احساسات و حرکت و انگیزه، ریشه در کلمه لاتین emovare به معنای حرکت دارند.
در واقع احساسات هستند که به رقابت‌های ما انگیزۀ پیروزی می‌دهند. وقتی واقعاً به این فکر می‌کنیم که چرا ما کاری را انجام می‌دهیم، همیشه پای یک احساس درمیان است چیزی که از آن دوری می‌کنیم و یا چیزی که آن را با اشتیاق می‌خواهیم و به سمت آن حرکت می‌کنیم (همان ترس و اشتیاق) هر دو قوی‌ترین احساسات ما هستند و از دیرباز قدرتمندترین محرک‌های تمامی حیوانات محسوب می‌شوند.
طبق تحقیقات کاندیس پرت در انستیتوی ملی بهداشت روان، احساسات ارتباط نزدیکی با نوروپپتیدها دارند؛ این مولکول‌های پروتئینیِ زنجیره‌ایِ طویل، در کل اندام‌های بدن گردش نموده و مانند مولکول‌های پیام رسان عمل می‌کنند.
پرت در کتاب خود با عنوان Molecules of Emotion (به معنای مولکول‌های احساسات) در سال ۱۹۹۷ احساسات را پیوندی تحول‌آمیز بین ذهن و بدن دانست و بیان‌کرد که یک رابط مکانیکی کوانتومی اسرار آمیز وجود دارد که در آن اطلاعات به ماده تبدیل می‌شوند و در طی آن بدن ما مواد شیمیایی آگاهی را می‌سازد.
درک این موضوع بسیار مهم است که پاسخ‌های احساسی ما در بیوشیمی ما پایه‌گذاری شده‌اند. درک اینکه حالات عاطفی مانند عصبانیت، غم و اندوه، افسردگی و شادی را می‌شود تحت تأثیر قرارداد و حتی ممکن‌است این حالات توسط ما هدایت شوند؛ اما این بدان معنا نیست که آن‌ها می‌توانند مانند یک لامپ، روشن و خاموش شوند.
متابولیسم این مکانیزم شیمیایی درست شبیه به زمانی است از احساس ترس آدرنالین در بدن آزاد می‌شود. ساختار شیمیایی احساسات به ما کمک می‌کند تا دیدگاه خودمان را تغییر دهیم و جهان را از طریق لنزهای مختلف بسته به نوع احساس خود نگاه کنیم و تغییر دهیم.
مثلاً وقتی از طریق گفت‌وگویی، افکار مثبت دربارۀ خود و دنیای خود ایجاد می‌کنیم و آن‌ها را حفظ می‌کنیم، در واقع در‌حال حمایت از حالات احساسی مثبتی مانند توانمندی، خوش‌بینی و انگیزه هستیم.
به افرادی که در اطراف خود می‌شناسید توجه کنید، کدام فرد از نظر شما عملکرد متفاوتی نسبت به بقیه دارد و در اصطلاح عموم ذاتاً مدیر و مدبر است؟ تاحالا دقت کرده اید، افرادی که نسبت به دیگران حساس‌تر و آگاه‌تر هستند و همچنین خودآگاهی بالاتری نسبت به بقیه دارند، همیشه تفاوت عملکرد چشم‌گیرتری دارند؟ افرادی که خودآگاهی دارند، امور مختلف را با خرد و آگاهی حتی در شرایط نامطلوب مدیریت می‌کنند.
از طرف دیگر، افرادی که «از لحاظ احساسی بی‌سواد» هستند همیشه دچار سوءتفاهم، نا امیدی و روابط شکست خورده می‌شوند. اگر آگاهی خوبی در این حیطه داشته باشیم، می‌توانیم روابط پویاتری را تجربه کنیم. پس در این مقاله به بررسی همه جانبۀ این توان و این «هوش قابل پرورش» به نام هوش هیجانی می‌پردازیم.

هر آنچه که درباره هوش هیجانی باید بدانیم: (زمینه تاریخی هوش هیجانی)

هوش هیجانی (Emotional Intelligence)، به صلاحیت در شناسایی، بیان، درک و جذب احساسات، و تنظیم عواطف مثبت و منفی در خود و دیگران اشاره دارد. به این سازه از دهۀ ۱۹۸۰توجه شده‌است. بعد از آن محققان به طرز جدی گام‌های مهمی در جهت فهم ماهیت، مؤلفه‌ها، عوامل تعیین کننده، مسیر توسعه و اصلاًح آن برداشته‌اند. در سال‌های گذشته، در متون تجاری دربارۀ شیوه‌های خودیاری و مدیریتی، ارزیابی و سایر کاربردهای عملی با دلالت بر مفهوم هوش هیجانی بسیار صحبت شده است.
طبق تحقیقات روانشناختی از زمان آغاز فعالیت تاکنون، هوش هیجانی، بسیاری از فعالیت‌های مختلف انسان را تحت تأثیر قرار داده است. انجمن دیالکتیک آمریكا با تصدیق این واقعیت، آن را از میان مفیدترین كلمات یا اصطلاحات جدید اواخر دهۀ ۱۹۹۰ برگزید (انجمن گفت‌وگوی آمریکایی، ۱۹۹۹؛ به مایر، سالووی و كاروسو، ۲۰۰۰ نیز مراجعه كنید).
جالب است که بدانید مفهوم هوش هیجانی از زمان کشف در سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۹یعنی به مدت ۲دهه رشد چندانی نداشت اما در عصر حاضر به مفهومی بسیار مهم و اساسی تبدیل شده است! به‌طوری که یک مفهوم محوری در روانشناسی معاصر شناخته‌می‌شود و یکی از زیر رشته‌های مهم در روانشناسی امروز است. بنابراین هوش هیجانی در مقام نوعی عنصر اصلی برای تجارت مدرن بررسی شده‌ است. هوش هیجانی مؤلفۀ اصلی در علوم پرستاری، قانون، پزشکی، مهندسی و مهم‌ترین مؤلفه در مدیریت است.
حتی هوش‌هیجانی درجایگاه واسطه‌ای برای آموختن مطلوب و اصطلاحات آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی از ابتدایی و متوسطه تا تحصیلات دانشگاهی محسوب می‌شود.

نظریه‌های موجود در زمینۀ هوش هیجانی

به نظرشما ایدۀ تفاوت افراد از نظر هوش هیجانی ابتدا از کجا شروع شد؟ با پیشرفت علم و تکنولوژی و رقابتی‌تر و مدرن‌تر‌شدن مشاغل و همچنین جهت‌گیری‌های فرهنگی معاصر در جوامع گوناگون، مفهوم هوش هیجانی شکوفا شد.
از طرف دیگر به دلیل اینکه در یک جامعۀ مدرن افراد به مدیریت‌کردن احساسات شخصی و داشتن روابط هر چه بیشتر و هرچه مناسب‌تر، سوگیری ذهنی درست  و به دور از سوءتفاهم و شکست اهمیت بیشتری می‌دهند، روزبه‌روز به هوش هیجانی توجه بیشتری می‌شود. حتماً تا الان به این فکر افتاده‌اید که اگر هوش هیجانی کافی نداشته باشیم چه باید کنیم؟
خبر خوبی که روانشناسان برای شما مدیران اهل رشد و پیشرفت دارند این است که خوشبختانه هوش هیجانی در هر زمینه‌ای که باشد، چه در زمینۀ شغلی و چه در زمینۀ بین فردی، می‌شود آن را یاد گرفت و بهبود بخشید. باید گفت خوشبختانه یا متاسفانه هوش هیجانی اهمیت بیشتری نسبت به هوش عمومی و ویژگی‌های شخصیتی دارد و نقش مهمی را در جامعۀ مدرن بازی می‌کند.
بنابراین هوش هیجانی ارتباط مثبتی با پیشرفت تحصیلی، موفقیت و رضایت شغلی، سلامت و تنظیم عاطفی دارد. جالب است بدانید کلمن در سال ۱۹۹۵، مؤلفه‌های هوش هیجانی را برای دستیابی به موفقیت در زندگی از هوش معنوی مهم‌تر دانسته است.

هوش هیجانی (EI) مهم‌تر است یا هوش شناختی عمومی (EQ)؟ مسئله این است

بهتر است بدانید که با اینکه در جوامع اغلب از هوش شناختی عمومی(IQ)، بسیار استقبال می‌شود،بنابراین می‌توان مدعی شد که داشتن هوش هیجانی می‌تواند حتی از داشتن ضریب هوشی معمولی هم مهم‌تر باشد.
این نکته باعث می‌شود که برتری و اهمیتی که قبلاً به هوش عمومی داده می‌شد کاهش پیدا کند. از طرف دیگر، موضوع دیگری که باعث کم اهمیت شدن هوش عمومی شناختی می‌شود نحوه اندازه‌گیری و تفسیر آن است. خیلی از افراد این تجربه را داشته‌اند که در معرضسوءتفاهم و تفسیر نادرستی از نتایج آزمون‌های ضریب هوشی قرار گیرند.
حتی می‌توان در برنامه‌های تلویزیونی هم مشاهده کرد که افراد با ضریب هوشی بسیار بالا را چطور به تمسخر می‌گیرند. به دلیل اینکه این افراد گاهی مهارت‌های اجتماعی خوبی ندارند، عموم مردم زیاد از آن‌ها استقبال نمی‌کنند.
بنابراین، جذابیت هوش هیجانی به دلیل تأکید این سازه بر ارزش‌های غیر‌ذهنی و ویژگی‌های موفقیت در زندگی مثل رک عاطفی، آگاهی، تنظیم، مقابلۀ تطبیقی و سازگاری است. البته ناگفته نماند که برای داشتن هوش هیجانی، داشتن هوش عمومی شناختی(IQ) لازم و بسترساز هوش هیجانی است. به عبارت دیگر شما باید یک بستر داشته باشید شبیه به زمین حاصل‌خیز تا از دل آن بشود بذر هوش هیجانی را پرورش‌داد و شکوفا‌کرد.
اما در نظر داشته باشید که مسیر موفقیت در زندگی روزمرۀ یک جامعۀ مدرن تا حدی به توانایی فکری و هوش شناختی بستگی دارد و به میزان چشمگیری نیازمند عوامل کمک‌کننده دیگر از جمله صلاحیت‌های اجتماعی، سازگاری اجتماعی، حساسیت عاطفی به معنای مثبت آن، هوش عملی و انگیزه است. به عبارت بهتر هوش هیجانی متمرکز بر شخصیت و جنبه‌های کنترل کردن خود مانند توانایی تأخیر در رضایت، تحمل سرخوردگی، تنظیم انگیزه‌ها و عزت‌نفس است.
در مجموع باید قبول کرد که به هوش هیجانی در جایگاه بهترین پیش‌بینی کنندۀ موفقیت در حوزه‌های مختلف زندگی از جمله زمینه‌های آموزشی، شغلی و اجتماعی توجه زیادی شده‌است.
زمانی که کولمن کتاب پرفروش خود را با عنوان «هوش هیجانی» منتشر کرد، که در تضاد با ضریب هوش شناختی بود، توانست امید زیادی را برای افرادی به‌وجود بیاورد که از سطح پایین توانایی شناختی یا IQ برخوردار هستند. این خبر خوب فقط برای افرادی که ضریب هوشی پایینی دارند نیست، بلکه کل جامعه مدرن را دربر‌می‌گیرد.
به دلیل اینکه تأکید روانشناسان بر این بوده که برعکس هوش عمومی شناختی یا IQ که به‌طور نامساوی بین اقشار جامعه توزیع شده و عده‌ای از آن محروم شده اند، مؤلفه‌های هوش هیجانی را در هر سن و هر قشری می‌شود آموخت.
این یک پیام خوش‌بینانه است و به این معناست که می‌توان جامعه ای برابر را ساخت و حفظ کرد. خوب است مدیران محترم به این مسئله توجه‌کنند که ارزش فرهنگی هوش هیجانی داشتن مساوات و برابری است؛ به دلیل اینکه هر کسی توانایی و شانس آن را دارد که مؤلفه‌های هوش هیجانی را بیاموزد و پرورش دهد.

کاربرد هوش هیجانی در دنیای واقعی

هوش هیجانی، ترکیبی از احساسات و شعور است؛ در حالی که هوش شناختی، ترکیبی از استدلال و تفکر منطقی فوق‌العاده است. ارزشمندتر‌شدن هوش هیجانی نشان‌می‌دهد که ارزش‌های فرهنگی جوامع نسبت به دوران‌های قبل در حال تغییر است. یعنی برخلاف گذشته که داشتن توانایی شناختی صرف و بروز ندادن احساسات ارزش بسیاری داشت، در دنیای امروز بروز احساسات و توانایی برقراری ارتباطات صمیمانه بسیار با ارزش تلقی‌می‌شود.
جالب است که تأکید بیش از حد جوامع سنتی گذشته بر همین انکار احساسات باعث شده بود تا درک افراد نسبت به خودشان و روابطشان کم شود. روابط بین مدیر و کارمند که دیگر هیچ. اگر تاریخ را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که همین اهمیت پیدا کردن بروز احساسات بود که منجر به جنبش‌هایی در جوامع مختلف شد؛ از جملۀ آنها فعالیت‌های دانشجویی در مخالفت با جنگ ویتنام، جنبش‌های اجتماعی هیپی‌ها و یوپی‌ها و ظهور جنبش زنان و… بود.
بنابراین در جوامع امروزی که ارزش‌های فرهنگی تغییر کرده است و بیان و بروز احساسات اهمیت بسیار زیادی پیداکرده است دیگر احساس تحقیر و اضطراب و افسردگی داشتن در برابر بی‌عدالتی‌های جامعه احتمالاً یک نقص غیرمنطقی و یک رفتار زشت در رفتار اجتماعی افراد تعبیر نمی‌شود و فرد زیر سؤال نمی‌رود که چرا نمی‌تواند تحقیر مدیر خود را تحمل کند و سر تعظیم فرود آورد بلکه در مقام یک پیامد و یک پیام دربارۀ جامعه ناقص و ستمگر تعبیر می‌شود و جامعه زیر سؤال می‌رود و شخص مدیر، ناکارآمد تلقی می‌شود.
باز هم تأکید می‌شود که هوش هیجانی، به عدالت اجتماعی اشاره می‌کند و قطعنامه‌ای حاصل از جنگ طولانی بین احساسات و عقلانیت در طول تاریخ بشر است!

اندازه‌گیری هوش هیجانی

برای شناخت بهتر هوش هیجانی و مؤلفه‌های هوش هیجانی، محققان تلاش‌کرده‌اند آزمون‌های معتبری را برای ارزیابی این هوش تهیه‌کنند. بیشتر از اینکه هدفشان صرفاً تهیۀ آزمون باشد، استفاده از اصول دقیق و منطقی برای مشخص کردن مرزهای علمی هوش هیجانی و ویژگی‌های خاص آن است.
«بارآن»، اولین کسی بود که قدم به این عرصه گذاشت و یک شاخص عملیاتی مشخص برای ارزیابی هوش هیجانی ایجاد کرد. جالب اینجاست که مفهوم سازی «بارآن» از هوش هیجانی و تست هوش هیجانی که ساخته‌بود خیلی دور از نظر اصلی کلمن، اولین نظریه پرداز هوش هیجانی نیست؛ به دلیل اینکه خانم «بارآن» هم درست شبیه به آقای کلمن شاخصه هایی از ویژگی‌های شخصیتی ثابت شده در فرد را در نظر می‌گیرد و در تست خودش آن‌ها را مدنظر قرار می‌دهد.
بنابراین خانم بارآن هوش هیجانی را اینطوری توصیف می‌کند که نوعی هوش است شامل «مجموعه ای از توانایی‌ها، شایستگی‌ها و مهارت‌های غیر شناختی مؤثر، برای اینکه فرد بتواند برای موفقیت در برابر خواسته‌ها و فشارهای زیست محیطی مثل فشارهای کاری، آموزشی و فشار ناشی از روابط بین فردی توانایی ابراز رفتار مناسب و تصمیم درست را داشته باشد.»
حتماً می‌پرسید حالا این تعریف خانم بارآن به چه معنی‌است؟ اگر بخواهیم بیشتر در موردش توضیح بدهیم باید بگوییم یعنی اینکه شما بتوانید وقتی که فشارهای زندگی‌تان زیاد می‌شوند، در لحظه بهترین عکس العمل را داشته باشید و بلافاصله قفل فرمان را نکشید و فریاد نزنید.
اگر خستگی و گرسنگی و رفتار اشتباه دیگران به شما فشار‌آورد و طرف مقابل‌تان که ممکن‌است راننده ماشین کناری یا افسر راهنمایی و رانندگی باشد و یا حتی رئیس‌ یا مادر‌خانم و خواهر همسرتان یا هر شخص دیگری که شرایط شما را درک نکرد و رفتار مناسب نداشت، در هر شرایطی شما توانایی این را داشته باشید که بهترین رفتار را از خودتان نشان دهید و رفتار شما همراه با نشانه‌های بلوغ باشد و نه صرفاً یک رفتار بچگانه.
در این صورت شما موفق شده‌اید که در برابر فشارهای محیطی همچنان بالغ بمانید و بالغانه رفتار کنید و تنش‌ها و عصبیت‌های خود را مدیریت کنید و روی آن تسلط پیدا کنید.
در این تست هوش هیجانی، پنج زیر‌گروه گسترده بررسی‌می‌شوند که هر کدام از آن‌ها توسط زیرمؤلفه‌های مختلف دیگری تعریف و اندازه‌گیری می‌شوند.
مؤلفۀ اول: هوش درون فردی که شامل نکات روبه‌رو است:« خودآگاهی هیجانی، سرسپردگی، اعتماد به نفس، خودشناسی و استقلال» است.
مؤلفۀ دوم: هوش بین فردی که شامل: «همدلی و روابط بین فردی و مسئولیت اجتماعی» است.
سومین سازه مرتبۀ بالاتر «سازگاری» است که شامل: «حل مسئله و آزمایش واقعیت و انعطاف‌پذیری» است.
مؤلفۀ چهارم هوش هیجانی، «مدیریت استرس» است که شامل: «تحمل استرس و کنترل ضربه» است.
مؤلفۀ پنجم EQ-i شامل معیارهایی از «روحیه عمومی» است که شامل خوشبختی و خوش بینی است.
بارآن اخیراً در سال ۲۰۰۰، استدلال کرده است که مؤلفۀ پنجم یعنی «روحیه عمومی» را باید در جایگاه «تسهیل کنندۀ هوش هیجانی» در نظر گرفت به جای اینکه آن را یک مؤلفۀ جداگانه قلمداد کرد.

مؤلفه‌های هوش هیجانی

تحمل استرس، نوعی مهارت است که به کمک آن می‌توانیم دردها و استرس‌های زندگی‌مان را مدیریت کنیم. این استرس‌ها همیشه در زندگی‌مان هستند و اگر مدیریت نشوند، می‌توانند سلامت جسمی و عاطفی ما را تضعیف کنند. در واقع Impulse Control (کنترل تکانه) برای تنظیم انرژی عصبی همراه با استرس است، بدون اینکه شبیه به عصبانیت بروز داده شود.
به عبارت بهترگاهی اوقات در هنگام بروز استرس فوراً کارهایی انجام می‌دهیم که استرس را از خودمان دور کنیم مثلاً به خرید می‌رویم ،البته بیشتر خانم ها، یا تلویزیون تماشا می‌کنیم و یا با دوست خوبمان تماس می‌گیریم و کمی با او درد دل می‌کنیم. تمام این کارها را به‌صورت ارادی یا غیر ارادی، بستگی به خودشناسی ما دارد، در راستای کاهش و یا تحمل استرسی که در حال تجربه کردنش هستیم انجام می‌دهیم.
آزمایش واقعیت یک توانایی است که به ما کمک می‌کند با توجه به واقعیت‌های موجود، شرایط فعلی که در آن هستیم و همچنین شرایط آینده را ارزیابی کنیم. هر چقدر این توانایی را بیشتر داشته باشیم، بهتر می‌توانیم نقاط ضعف و قوت خودمان را ارزیابی کنیم و تصمیمی را بگیریم که متناسب با موقعیت فعلی و خواستۀ آیندۀ ما است.
اما اگر این توانایی را نداشته باشیم انجام این کارها برایمان دشوار می‌شود و ممکن است خودمان را انکار کنیم یا گول بزنیم.
انعطاف‌پذیری مهارتی است که به ما امکان می‌دهد سرعت و جهت خود را بدون مقاومت و اعتراض تغییر دهیم. این مهارت بی نظیر است. اینکه اگر کسی حرفی به شما گفت و مخالف رأی و نظر شما بود و شرایط طوری بود که باید عمل می‌کردید بدون هیچ اعتراضی بتوانید عملکرد خود را تغییر دهید.
حتماً دیده اید که بعضی افراد مقاومت به خرج می‌دهند و گاهی همین دیر اقدام‌کردن و مقاومت به ضررشان تمام می‌شود. اما کسی که انعطاف‌پذیری روانی دارد به سرعت می‌تواند با توجه به شرایط موجود تغییر جهت بدهد و به راحتی با شرایط جدید وفق پیدا کند و زمان را از دست ندهد.
حل مسئله فرایندی است که از طریق آن می‌توانیم مشکلات خود را حل کنیم. این توانایی برای سازگاری ما با محیطمان به‌کار می‌آید و ما را قادر می‌سازد تا آنقدر تغییر کنیم که با نیازها و خواسته‌هایمان بیشترین مطابقت را پیدا کنیم. با داشتن این مهارت به محض به‌وجود آمدن یک مسئله فوراً راه حل‌های آن را می‌بینید و دیگر احساس نمی‌کنید که دنیا روی سرتان خراب شده است.
حتی اگر در لحظات اولیه و یا ساعت‌های اولیه هیچ راه‌حلی به نظرتان نرسد باز هم نا امید نمی‌شوید و مطمئن هستید که یا راه حلی خواهید یافت و یا راهی را خواهید ساخت!
عزت‌نفس معیاری است که نشان می‌دهد ما نسبت به خودمان چه احساسی داریم و چقدر برای خودمان احترام و ارزش قائل هستیم. به نظرِ بارآن، عزت‌نفس توانایی احترام و پذیرش خود است. همچنین این مهارت نشان دهندۀ توانایی ما برای پذیرش ویژگی‌هایی است که به‌نظر خودمان منفی هستند.
یعنی حتی اگر دارای ویژگی‌های منفی هم باشیم باز هم خودمان را می‌پذیریم و برای خود ارزش قائل هستیم که این رفتار باعث می‌شود بهتر با خود ارتباط برقرار کنیم و در جهت بهتر کردن ویژگی‌های منفی خود برنامه‌ریزی کنیم و قدم برداریم. این احساس با احساس اطمینان دربارۀ خود رابطه دارد. فردی که احساس رضایت از خود دارد احساس خوب توسعه یافته ای در تمام زمینه‌ها نسبت به خود دارد.
تمامی این احساس‌ها در مقابل احساس بی‌کفایتی و فرومایگی است که باعت می‌شود فرد از حرکت باز ایستد. بارآن در تحقیقات خود دربارۀ هوش هیجانی در سال ۲۰۰۰ نشان داد که عزت‌نفس قدرتمند ترین پیش بینی کنندۀ رفتار سالم و صحیح است.
خوش بینی یک مهارت مثبت است که فرد به امید داشتن چشم انداز و آینده ای روشن، حتی اگر بزرگترین مشکلات هم سر راهش قرار بگیرد، همچنان امید دارد که آینده روشن است و نه تاریک!
خوشبختی یک احساس است. خوشبختی یعنی در لحظۀ اکنون و اینجا که هستم احساس رضایت دارم. احساس خوشبختی همان احساس رضایت‌داشتن است.
یک احساس کاملاً درونی و شخصی است که با هیچ مقیاسی قابل اندازه‌گیری نیست. ممکن است شما شخصی را ببینید و قضاوت کنید که چقدر بیچاره و بدبخت است در حالی که خودش عمیقاً احساس خوب خوشبختی دارد. جالب است که برای خوشبختی هیچ معیار خارجی وجود ندارد و این خود عین خوشبختی است.
چون به شما این فرصت را می‌دهد که در هر شرایط و هر جایگاهی که هستید احساس خوشبختی کنید، حتی همین حالا که شاید زندگی‌تان با معیار‌هایی که برای خودتان تعریف کرده‌اید فاصله دارد.
چشم هایتان را بشویید و جور دیگری نگاه کنید؛ تمام مهارت‌ها و توانایی‌های خودتان را در نظر بگیرید؛ آیا احساس خوشبختی و رضایت در شما جوانه نمی‌زند؟
جالب است بدانید که خوشبختی با خوش‌بینی ارتباط نزدیکی دارد یعنی هم بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و هم از یکدیگر تأثیر می‌گیرند. پس خوش‌بین شوید تا خوشبخت بمانید.

همدلی

مهارت دیگر هوش هیجانی همدلی کردن به معنای «توانایی آگاهی و درک و قدردانی از احساسات دیگران» است. موضوع بسیار مهم این است که باید بدانیم لازم است كه فرد احساسات خود را بفهمد تا احساسات ديگران را نیز بتواند درك كند. خودآگاهی به معنای درک عمیق احساسات فرد، همچنین نقاط قوت و محدودیت‌ها و ارزش‌ها و انگیزه‌های شخص است.
رهبران و مدیران خودآگاه نیز ارزش‌ها، اهداف و رویاهای افراد را درک‌می‌کنند. تعریف بارآن توانایی تشخیص احساسات شخص است. دانستن اینکه چه چیزی احساس می‌شود و چرا این‌گونه احساس می‌شود، و دانستن اینکه چه چیزی باعث ایجاد این احساسات شده است.
جالب است بدانید افراد با الکسیتمیک به دلیل نوع بیماری که مبتلا هستند در ابراز احساسات به‌صورت کلامی ناتوانند. پس اگر توان ابراز کلامی احساسات خود را دارید، این نعمت را دست کم نگیرید و حتماً ابراز احساسات کنید.

خودآگاهی هیجانی مؤلفه ای دیگر از هوش هیجانی

خودآگاهی هیجانی عنصر اساسی احساسات است؛ این عنصر شعور و توانایی درک آنچه احساس می‌کنیم و آنچه که واقعاً هستیم و همچنین درک اینکه چه چیزی باعث ایجاد این احساسات در ما شده را در بر می‌گیرد. باید بدانیم چه چیزی ما را به حرکت در می‌آورد.
این توانایی ما را قادر می‌سازد با خودمان ارتباط برقرار كنيم تا در نهایت این امکان را داشته باشیم که با اعتقادات و مفروضات و ارزش‌هاي اساسي خودمان ارتباط برقرار كنيم. خودآگاهی هیجانی برای توانایی ما در برقراری ارتباط با احساسات خود و دیگران مهم است.این مهم به ما کمک می‌کند با انگیزه‌های واقعی‌مان هماهنگ شویم.
خودآگاهی هیجانی ما را قادر می‌سازد تا در تعامل با محیط خود استراتژیک‌تر و مؤثرتر عمل کنیم. هنگامی که این مهارت به خوبی توسعه یافت، می‌توانیم به راحتی تشخیص دهیم که چه چیزی یا چه روشی در ما در حال تخلیه است و حتی دلیل آن را شناسایی کنیم و دربارۀ درگیری مداوم خودمان با یک شخص یا یک سازمان، تصمیمی آگاهانه اتخاذ کنیم.
خودآگاهی هیجانی برای بسیاری از افراد در جایگاه محور هوش هیجانی در نظر گرفته می‌شود، چرا که این امر برای پیشرفت موفق در زمینه‌های دیگر ضروری است. استین و بوك، آن را «بنیادی كه بیشتر عناصر دیگر هوش هیجانی بر آن بنا شده اند» توصیف می‌كنند.

دربارۀ خودآگاهی هیجانی در هوش هیجانی بیشتر بدانیم

خودآگاهی هیجانی خیلی ارزشمند است به دلیل اینکه هیچ شخصی به اندازۀ خودتان نمی تواند در زندگی شما اثرگذار باشد. پس شناختن خودمان اولین قدم برای تحت تأثیر قرار دادن جهانمان است. اگر خودآگاهی هیجانی داشته باشیم خیلی خوب می‌دانیم که چه احساسی داریم و بهتر است چه واکنشی نشان دهیم و حتی پیامدهای رفتارمان هم در نظر می‌گیریم و بعد خیلی سنجیده واکنش نشان می‌دهیم.
برای ما مهم است که بدانیم چه موقع احساس خوشبختی، غم و اندوه، دوست داشتن، عصبانیت و احساسات مبهم می‌کنیم و یا چه زمانی بی احساس هستیم. خودآگاهی هیجانی زمینۀ رشد مثبت سایر مهارت‌های هوش هیجانی را هم فراهم می‌کند.
چگونه می‌توانیم خودآگاهی هیجانی خود را در هوش هیجانی‌مان بسازیم؟
ما می‌توانیم آگاهانه با احساسات خود هماهنگ شویم و دربارۀ وضعیت عاطفی فعلی خود سؤال کنیم و دلایل
احساسات خود را بشناسیم. آیا یک رویداد خاص باعث ایجاد این احساس در من شده است؟ آیا احساسات ما موقت است و در یک زمان مشخص به وجود آمده است و از بین خواهد رفت؟
در نظر بگیرید چه مدت است که ما آن احساسات را داریم و چه زمانی برای اولین بار متوجه آن‌ها شده ایم. این مهارت حتی ممکن‌است به ما کمک کند تا شدت آنچه را که احساس می‌کنیم ارزیابی کنیم.
تغییر مکان
  • بررسی کنید که آیا در طول روز روحیۀ خودتان و کارمندان و یا مشتریان شما تغییر می‌کند یا خیر.
  •  در هر نیم ساعت جمله یا عبارتی دربارۀ چگونگی احساس خود یا کارمندان و مشتریان خود بنویسید.
  •  در پایان روز یا اوایل روز بعد، خودتان یا آن‌ها را مجبور به تحلیل آنچه انجام می‌دهند کنید.
  •  از کارمندان خود بخواهید آنچه باعث تغییر روحیۀ آن‌ها شده است را تغییر دهند.
  •  از آن‌ها بخواهید که بیان کنند چه اتفاقی افتاده و تغییر آن را به خاطر آوردند.
بسیار شگفت انگیز و جالب است که بدانید آگاهی از احساسات ما برای تعامل موفقیت آمیز با محیط زیست بسیار مهم است.
برای بهبود تعامل و روابط، لازم است آنچه را که در درون خودمان اتفاق می‌افتد بررسی کنیم. هنگامی که با احساسات خودمان هماهنگ شدیم، می‌توانیم استراتژی هایی را برای از بین بردن یا کاهش احساساتی که ما را بد‌خلق می‌کنند، تهیه کنیم. این امر باعث می‌شود شادتر و پذیرنده‌‌تر شویم و ظرفیت ارتباط خود با دیگران را افزایش دهیم.
دو مثال و نمونۀ واقعی از کاربرد هوش هیجانی:
اوپرا وینفری، تهیه کننده و مجری و برندۀ جایزۀ «برنامه نمایش اپرا وینفری»، بر مشکلات غلبه کرده و به موفقیت حیرت‌انگیزی رسیده است. فکر می‌کنید رمز موفقیت او چیست؟ یکی از نقاط قوت او توانایی برقراری ارتباط با خودش و درک درست آنچه احساس می‌کند است. یعنی در هنگام احساس یک حس در لحظه درک می‌کند که چرا در حال تجربۀ این احساس خاص است.
او خیلی خوب فرایند درونی خود را می‌داند و نسبت به آن آگاهاست. خودآگاهی عاطفی در هوش هیجانی، «توانایی همدلی» را که در روابط بین فردی بسیار مهم است، تقویت می‌کند. توانایی اپرا در برقراری ارتباط با افراد و ایجاد احساس امنیت و راحتی و درک آن‌ها افزایش یافته است؛ چراکه اپرا به «خود» احساسی خود همیشه گوش می‌دهد.
خودآگاهی هیجانی ارتباط او را با اعتقادات و ارزش‌های اساسی خود در ترغیب مردم به گسترش افق و پیشبرد خود تقویت کرده است. او زندگی شادتر را برای مردم فراهم کرده است. این امر به وی امکان داده است بینندگان خود را به سمت غنی‌سازی شخصی و خودسازی فردی تشویق کند.

اذعان مؤلفه ای دیگر در هوش هیجانی

اذعان یعنی اینکه شما برای ابراز احساسات و اعتقادات و افکارتان، طوری که نحوۀ ابراز شما کسی را اذیت نکند و به کسی آسیبی وارد نکند، قاطعیت داشته‌باشید. استین درکتاب خودش اذعان را این‌گونه تعریف می‌کند: اذعان از سه مؤلفۀ اساسی تشکیل شده است:
۱٫توانایی ابراز احساسات (برای مثال پذیرش‌داشتن و یا نقطه مقابل آن مخالفت و ابراز خشم).
۲٫ توانایی ابراز عقاید و افکار (قادر به ابراز عقاید خود باشید و بتوانید مخالفت خود را از موضع گیری قطعی مشخص و اعلام کنید حتی اگر انجام این کار از نظر عاطفی برایتان دشوار است و حتی اگر با این کار چیزهای مهمی را از دست می‌دهید).
۳٫ توانایی ایستادگی در برابر حقوق شخصی (اینکه اجازه ندهید دیگران از شما بهره کشی کنند). افراد تندرو بیش از حد تحت كنترل یا خجالتی نیستند. آن‌ها احساسات خودشان را بدون عملکرد تهاجمی و بددهنی، ابراز می‌کنند. همانطور که شما این امکان را داریدکه در عین احترام به دیگران در برابر حقوق، نظرات، عقاید و نیازهایشان ایستادگی کنید.
شاید برای شما سؤال باشد که مرز بین با قاطعیت اذعان‌داشتن ودر عین حال احترام‌گذاشتن با پرخاشگری کردن و بی‌احترامی در چیست؟ توضیح «مفهوم فضای منفی» می‌تواند به ما در درک تفاوت بین ادعا و پرخاشگری کمک کند. به این توضیح توجه کنید.
هنرمندان و طراحان از مفهوم فضای منفی برای به دست‌آوردن وضوح شکل و متعادل سازی و معنای متنی یک شیء استفاده می‌کنند. این کار با مشاهدۀ فضای اطراف جسم انجام می‌شود. مثلاً اگر شما یک گلابی را ترسیم می‌کنید، چشمان خود را کمی از گلابی بردارید و دید را تغییر دهید تا ببینید چگونه فضای اطراف آن شیء را مسدود می‌کند و سایه می‌اندازد.
این یک ابزار مفید برای استفاده در بررسی این مفهوم است. برای کشف فضای منفی یک مفهوم نیز بهتر است به آنچه که نیست توجه کنید. این کار در به حداقل رساندن فرضیات دروغین و نتیجه‌گیری نادرست کمک می‌کند.
قاطعیت هرگز پرخاشگری نیست؛ بلکه پرخاشگری فراتر از ادعاست و حرکت به سمت اغفال و مبارزه و ستیزه‌جویی است. تفاوت اصلی این دو در این است که پرخاشگری جایی برای در نظر گرفتن احساسات و دیدگاه‌ها یا اهداف دیگران باقی نمی‌گذارد. پرخاشگری به معنای پیروزی به هر قیمتی است.
در حالی که قاطعیت، یک رفتار صریح است که به عزت و انسانیت دیگران احترام‌می‌گذارد حتی در هنگام بیان مسئله‌ای که ممکن‌است بسیار بحث برانگیز باشد.

چرا باید از کاربرد قاطعیت در هوش هیجانی خود مراقبت کنم؟

قاطعیت ستون فقرات توانایی‌های ما در برقراری تعامل با محیط است. قاطعیت به ما قدرت می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا خودمان را نسبت به دیگران تعریف کنیم. این حس، اعتماد به نفس ما را تقویت می‌کند؛ زیرا ما با اعلام خواسته‌ها، احساسات و افکار و با تعیین مرزهایمان مراقب خودمان هستیم.
احساس اطمینان خاطر و قاطعیت از درون خود ما شروع می‌شود، زمانی‌که در عمق وجودمان با احساسات خود روبه‌رو می‌شویم. اما در نهایت در چگونگی برقراری ارتباط و رفتارمان با دیگران آشکار می‌شود. برای برقراری ارتباط مؤثر، اغلب از ما خواسته می‌شود كه مراقب باشیم و مواضع مخاطره‌آمیز را حتماً در نظر بگیریم.
چرا که اختلاف عقیده و نظر همیشه در بین مردم وجود دارد. برای اینکه در زندگی خودمان، چه در محل کار و چه در خانه، مؤثر واقع شویم، باید به درستی مسائل را مطرح کرده و با اختلافات کنار بیاییم.
درکتاب قدرت یک مبارزۀ خوب، لین ایزاگویر اظهار می‌کند: «ما باید در جایگاه یک نیروی دوستانه برای هدایت به سمت آغوش درگیری حرکت کنیم، نه اینکه مانند دشمن به سمت آن حمله کنیم. پس دقت کنید مدیریت و رهبری یادگیری برای مدیریت کردن این ارزش‌های متضاد است» (۲۰۰۲، صفحه ۵). به این فکر کنید که چقدر شادتر و مؤثرتر خواهیم بود اگر، در شرایط پرخطر، به‌طور مداوم بتوانیم موقعیت‌های خود را بیان کنیم.
جرئتمند‌بودن به ما این امکان را می‌دهد تا نسبت به خودمان صادق باشیم و به دیگران احترام بگذاریم.

مهارت اعتماد به نفس در هوش هیجانی

ابتدا مشخص کنید که کارمند یا مشتری شما در چه جایگاهی قرار دارد. هنگامی که تأکید بر اعتمادکردن است، آیا وی سکوت اختیار می‌کند، یا به برداشت‌های اضافه‌اش ادامه می‌دهد؟ آیا همیشه سکوت می‌کند یا گزافه‌گویی می‌کند؟
اگر شما در هوش هیجانی خود بدانید که مهارت‌های اعتماد به نفس چیست و آن‌ها را تقویت کنید نه‌تنها ارزش‌های شخصی خود را افزایش داده‌اید بلکه رفاه اجتماعی بالاتری را هم تجربه خواهید کرد. وقتی که شما با ظرافت از این مهارت‌ها استفاده می‌کنید و آن‌ها را به کار می‌برید دیگر نه مثل افراد قربانی رفتار می‌کنید و نه عقدۀ کشتار جمعی دارید بلکه همیشه در حال دور‌شدن از افکار بیمارگونه راجع به دیگران هستید حتی احساسات ناپسند راجع به دیگران را در خود نگه نمی دارید.
بنابراین دیگر مثل یک کوه آتشفشان منفجر نمی شوید و حجم زیادی از توهین و افکار سمی را به دیگران نسبت نمی‌دهید تا خالی شوید. به دلیل اینکه افکار منفی و عصبانیتی درونتان رشد نکرده که حالا لازم باشد خالی شود. با کمک هوش هیجانی و استفاده ظریف از قاطعیت که یکی از کاربردهای هوش هیجانی است می‌توانیم به افرادی توانمند تبدیل شویم.
می‌توانیم افرادی صادق باشیم که با شفاف‌سازی همه‌چیز سوءتفاهم‌ها را از بین می‌بریم و به دیگران اعتماد می‌کنیم. دقت کرده اید که وقتی مدیران به کارمندان خودشان اعتماد می‌کنند عزت‌نفس آن‌ها را بالا می‌برند و نتیجۀ خیلی بهتری را می‌بینند و پویایی و شادابی بیشتری را شاهد هستند.
دکتر مارتین لوتر کینگ، که یک فعال حقوق مدنی بود با موضوع «برده داری» جنگید و با ایجاد احساس عزت‌نفس در افراد سیاه‌پوست توانست احساس ارزش انسانی را در آن‌ها بیدار کند و در این مبارزه پیروز شود. دقت کنید که سمبل اصلی او تجلیل از ارزش انسانی بود.
او به طور فعالانه به افراد سیاه و فقیر امید و احساس عزت بخشید. فلسفۀ او عمل مستقیم و غیر خشونت‌آمیز بود. استراتژی‌های او برای تحولات اجتماعی افزایش عزت‌نفس جامعه بود، طوری‌که وجدان آن‌ها را بیدار کرد و در اولویت‌های اصلی جامعه قرار داد.




میهن برند بزرگترین سایت در خصوص خرید و فروش برند،واگذاری برند،برند آماده خشکبار و حبوبات، برند آماده برای فروش برند مواد غذایی،فروش برند مواد شستشو، فروش برند مواد ضد عفونی ، فروش برند خوراکی و .... جهت ارتباط با مجموعه میهن برند با مشاوران مجموعه میهن برند در 24 ساعت از شبانه روز میتوانید در ارتباط باشید.
09128307939 09177755652 09391931323


مطالب مشابه


فروش برند

معرفی چند برند مواد غذایی آماده فروش
فروش برند دوگتا
فروش برند آماده جرمیل JERMIL
فروش برند بگ رکس Begrex
فروش برند شاهو
فروش برند فومنتو fomento
فروش برند شنزي shenzi
فروش برند تي ولي TIVOLI
فروش برند غنیمت GHANIMAT
فروش برند آماده ماتراسيmatrasi
2018-2020 © تمامی حقوق این وب‌سایت برای میهن برند محفوظ است.
انصراف
جهت دریافت برند های آماده